دلم واسه سلام کردنات لک زده......پس سلام
حالت که خوبه؟....اگه هم بد باشه....الهی درد و بلاهات بخوره توی سر این عاشق نمناک پاییزیت....دیگه از من خبر نمی گیری؟...به همه حسودی می کنم...آخه همه یه نفرو دارن که یکم مرحم روی قلب زخمی شون بزاره...ولی من چی؟....تنهای تنها!
راستی...شد یه سال....خوبه بی معرفتی نکردی و به خاطر غرور مردونت حتی بهم تسلیت هم نگفتی....اصلا چرا تسلیت؟....آخه آدم روز آشناییش با بهترین کس زندگیش باید غمگین باشه؟...تبریک می گم...تو که نگفتی ولی من بهت تبریک می گم...خدا کنه هر جا که هستی با کسی باشی که دوستت داشته باشه...و مهم تر از همه قدرتو بدونه...!
نمی دونم دارم واسه کی می نویسم؟...واسه تو؟...از شعرام که خوشت نیومد...این هم نامه ام....حالا خوبه نمی تونی نامه مو پاره کنی....حالا من و دلم تنها شدیم....اقلا به من رحم نمی کنی به دلم رحم کن...طفلکی داره واسه سلام کردنت می میره!....
معجزه ی ماه مهر!...اگه با حرفام چشماتو اذیت کردم معذرت می خوام...تو بگو ننویس من دیگه نمی نویسم....ولی حیف که نمی گی....فقط یه بار؟.....باز هم مزاحم؟....
خودت گفتی که تنهایی بد دردیه...حالا ببین من تنها شدم.....مثل همیشه....چه قدر آدما رنگاشون عوض می شه....کاش همون موقع که رنگ دلامون قرمز سرخ بود نمی زاشتم یک نفر بیاد و رنگ دلت و سفید کنه...؟؟؟همیشه واسم دعا می کردی که خوشبخت بشم....حالا ببین بدبخت ترین ادم توی دنیا منم....من؟....باورت می شه؟
اون رفته....معجزه ی ماه مهربون من رفته...همونی که عزیزم صداش می کنم رفته...رفته و دیگه نمی یاد...این نامه رو هم فقط به خاطر دلم نوشتم چون بد جور هوای نفس هاشو کرده بود.شاید دیگه از نوشتن نامه خبری نباشه چون نمی خونه.این دو خط آخر هم برای تو می نویسم.عزیزم!اگه شبا خیلی به خاطر اون نگاهت گریه می کنم منو ببخش دست خودم نیست.فقط یه سوال کی به دادم می رسی؟
"یعنی اونقدر دوستم نداری که نامه هاتو بی امضا می ذاری؟"
کاش.... سلام که نکردی...خدا حافطی می کردی!!!!!!!!
از طرف کسی که دلشو بی بهونه شکستی
