غرور نذاشت بهت بگم قد خدا دوست دارم
حالا نشستم یه گوشه دارم ستاره می شمارم
اگر بهت گفته بودم حالا تو مال من بودی
من تو خیال تو بودم تو تو خیال من بودی
کاش که میون من و تو تو اون روزا حصار نبود
هیچی میونمون به جز دلای بی قرار نبود
انگار که تقدیر نمی خواست تو در کنار من باشی
منم بهار تو باشم تو هم بهار من باشی
یه خلوت ساکت و سرد انگار اسیرمون شده
نمی شه فکر دیگه کرد ما خیلی دیرمون شده
تو رفتی و حالا دیگه اونور دنیا خونته
انگار نه انگار که کسی اینور آب دیوونته
تقصیر هر دومون بوده ما عشقو نشناخته بودیم
فقط یه قصر کاغذی تو رویامون ساخته بودیم
باید یکی از ما دو تا غرورو می گذاشت زیر پا
آروم به اون یکی می گفت یه عاشق واقعی باش
جدایی دستای ما یه اتفاق ساده نیست
سواره هرگز با خبر او قصه پیاده نیست
توی مسیر عاشقی باید هوای دل داشت
حرف دل و عین قسم رو طاقی چشما گذاشت
حالا که من تنها شدم قدر چشاتو می دونم
ولی نمی شه کاری کرد همیشه تنها می مونم
کاش توی دنیا هیچ کس قربونی غرور نشه
راه دو تا پرنده کاش هیچ روزی از هم دور نشه
