سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادران، کسی است که هرگاه او را از دست بدهی، پس از او زندگی را دوست نداشته باشی . [امام علی علیه السلام]

دختر آریایی

Powerd by: Parsiblog ® team.
خدافظی..(دوشنبه 88 آبان 18 ساعت 4:10 عصر )

 

اگر این پنجره ها باز شود

آسمان آبی

به درون می آید

و من از هر ابری

تکه ای بردارم

                          پر قو ،‌پر غاز ،‌پر مرغ دریا

خانه ای خواهم ساخت

                           از سپیدی ، پاکی 

سقف آن مهتاب است

پنجره ها از نور

پرده ها از گل یاس

فرش از مهر ، رنگ از شور

                           همه اسباب از عشق

و هوایی از تو

 

 چشم چشم دو ابرو ? نگاه من به هر سو . پس چرا نیستی پیشم ؟! نگاه خیس تو کو ؟!

گوش گوش دوتا گوش ? دو دست باز یه آغوش . بیا بگیر قلبمو ? یادم تو را فراموش !

چوب چوب یه گردن ? جای نری تو بی من ! دق می کنم میمیرم ?اگه دور بشی از من !

دست دست دو تا پا ?  یاد تو مونده اینجا ! یادت می یاد که گفتی : بی تو نمی رم هیچ جا ؟!

من من یه عاشق ? همون مجنون سابق !

 

 
چند سالی میگذشت که دایره آبی قطعه گمشده خود را پیدا کرده بود. اکنون صاحب فرزند هم شده بود، یک دایره آبی کوچک با یک شیار کوچک.


 

زمان میگذشت و دایره آبی کوچک، بزرگ میشد. هر چقدر که دایره بزرگ تر میشد شعاع آن هم بیشتر میشد و مساحت شیار که دیگر اکنون تبدیل به یک فضای خالی شده بود نیز بیشتر.

 

آنقدر این فضای خالی زیاد شد و دایره ناراحت تر که ناچار برای کمک به سراغ پدر رفت و به او گفت: پدر شما چرا جای خالی ندارید؟


پدر گفت: عزیزم جالی خالی نه، قطعه گمشده. هر کسی در زندگی خود قطعه گمشده دارد من هم داشتم، مادرت قطعه گم شده‌ی من بود. با پیدا کردن او تکمیل شدم. یک دایره کامل.


پسر از همان روز جست و جوی قطعه‌ی گمشده خود را آغاز کرد. رفت و رفت تا به یک قطعه‌ای از دایره رسید شعاع و زاویه آن را اندازه گرفت درست اندازه جای خالی بود ولی مشکل آن بود که قطعه زرد بود.

 

دایره باز هم رفت تا اینکه به یک مثلث رسید که فضای خالی خود را با قطعه‌های رنگارنگ کوچک پر کرده بود.

 

دایره دیگر از جست و جو خسته شده بود تا اینکه به یک قطعه مربع گمشده رسید، به او گفت شما قطعه گمشده من را ندیدید؟


قطعه مربع گریه کرد و گفت: من هستم


- ولی شما مربع هستید و قطعه گمشده‌ی من قسمتی از دایره


- من اول قطعه‌ای از دایره بودم یعنی دقیقا بگویم قسمتی از شما و منتظرتان که یک مربع قرمز آمد. قطعه‌ی گمشده او مربع بود ولی من گول خوردم و خود را به زور داخل فضای خالی او کردم، به مرور زمان تغییر شکل دادم و به شکل فضای خالی مربع در آمدم .ولی او قرمز بود و من آبی، به هم نمی‌خوردیم. اکنون پشیمانم. من قطعه‌ی گمشده‌ی شما هستم.

 

دایره که دید قطعه گمشده خود را پیدا کرده سعی کرد او را در فضای خالی خود جا دهد اما نشد، بنا بر این او را با طناب به خود بست و خوشحال راه افتاد. حرکت کردن با یک قطعه که سبب بد قواره شدن دایره شده بود خیلی سخت بود ولی دایره تمام این سختیها را به جان خریده بود و با عشق حرکت میکرد.

 

رفت و رفت ولی ناگهان گودال را ندید و داخل آن افتاد و گیر کرد. بخت به او رو کرده بود که قطعه‌ی گمشده‌اش قسمت بالای او بود و گیر نکرده بود. قطعه گمشده به او گفت: من را باز کن تا بروم و کمک بیاورم.

 

قطعه‌ی گمشده رفت و هیچ وقت برنگشت. دایره هم سالها آنقدر گریه کرد تا بیضی شد (لاغر شد) و توانست از گودال بیرون بیاید. دلش شور میزد که نکند اتفاقی برای قطعه گم شده افتاده باشد. دنبال او به هر سو رفت. تا اینکه بالاخره او را پیدا کرد. کاش هیچ وقت او را پیدا نمی‌کرد.
 
 
toppic.ir عکسهای جنیفر لوپز
 
toppic.ir عکسهای جنیفر لوپز
 
toppic.ir عکسهای جنیفر لوپز
 

 



  • کلمات کلیدی :
  • » جسیکا
    »» نظرات دیگران ( نظر)


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    خداحافظ
    عکسهای قشنگ
    نی نی های ناز..
    خدا جون متشکریم
    عاشقانه ها
    خدافظی..
    زندگی.....
    خدا دیگر کجا رفته؟
    دلتنگی...
    مهم نیست...
    خلقت زن..
    عاشقانه..
    چرا دوسم داری؟؟؟
    بگذار عشق خاصیت نو باشد..
    صداقت
    [همه عناوین(69)][عناوین آرشیوشده]

     RSS 
     Atom 

    بازدیدهای امروز: 6  بازدید
    بازدیدهای دیروز: 4  بازدید
    مجموع بازدیدها: 117089  بازدید
    [ صفحه اصلی ]
    [ پیام‌رسان ]
    [ پست الکترونیک ]
    [ پارسی بلاگ ]
    [ درباره من ]

    » پیوندهای روزانه «
    » آرشیو یادداشت ها «
    » موسیقی وبلاگ «
    » اشتراک در خبرنامه «