چند شب پیش پیامی رو از یکی از دوستانم دریافت کردم که می گفت: "خوشبختی یعنی مطالعه ی یک رمان زیبا در یک شب سرد زمستانی!"
جالب اینکه دقیقا در همون لحظه از شب در حال مطالعه ی یک رمان زیبا از ادبیات افغانستان بودم. به ذهنم رسید بد نباشه بعد از این ایام امتحانات، دوستان دیگرم رو هم در این خوشبختی سهیم کنم!
رمان"بادبادک باز" نوشته ی "خالد حسینی".
نمی خوام در مورد این رمان فوق العاده عمیق و زیبا توضیح خاصی رو ثبت کنم. فقط پیشنهاد می کنم اگر تا به حال این داستان رو نخوندید حتما امتحانش کنید.
لحظات دلنشینی رو در خاطرتون ثبت خواهد کرد. لحظاتی که کمتر رمانی می تونه به این زیبایی خلقشون کنه!
اینکه در طی یک داستان نه چندان بلند بتونی مطالبی عمیق رو از ایمان، عشق، دوستی، خانواده، تاریخ، غرور، جنگ و ... بخونی تجربه ی شیرینی خواهد بود، نه؟!