آن که حساب نفس خود کرد سود برد ، و آن که از آن غافل ماند زیان دید ، و هر که ترسید ایمن شد و هر که پند گرفت بینا گردید . و آن که بینا شد فهمید و آن که فهمید دانش ورزید . [نهج البلاغه]

دختر آریایی

Powerd by: Parsiblog ® team.
عشق ممنوع(جمعه 87 فروردین 30 ساعت 12:50 عصر )
عشق ... ممنوع !

دهان‌هایمان را بسته‌اند،

دست‌هایمان را بسته‌اند،

آنقدر تازیانه کج‌فهمی‌شان را

بر دوش خسته‌مان کوفته‌اند،

که نای تحرکی نداریم.

توانی برای گفتن نمانده در نهادمان،

سرشاریم از عشق

پُریم از دوستت‌دارم‌ها

اما نایی نمانده تا بگویم: دوستت دارم!

نیرویی نمانده تا بگویی؛ دوستم داری!

در راه عشق، عشق‌بازی می‌کردیم،

دست در دست هم می‌رفتیم،

پا به پای هم می‌تاختیم،

و به ناگاه؛ ندایی، علامتی، نیرویی، صدایی،

نمی‌دانم چه بود!

نمی‌خواهم بدانم چه بود!

اما این را می‌دانم

این میهمان ناخوانده،

فرمان ایست داد به ما!

گفت، می‌خواهید به سرزمین عاشقانه‌ها بروید؟!

نمی‌گذارم!

گفت، می‌خواهید به دیار از خود گذشتگی بروید؟!

نمی‌گذارم!

گفت، می‌خواهید برای هم بمیرید؟!

نمی‌گذارم!

گفت، می‌خواهید همدیگر را دوست بدارید؟!

نمی‌گذارم!

گفت ترک کنید، دیار عاشقی را!

گفت زبان در کام کشید و نگویید، دوستت دارم.

گفت: بخوابید.

گفت: بمیرید.

گفت و ماند و ایستاد.

تا تماشا کند سکوتمان را

ایستایی‌مان را

ویرانی‌مان را.

می‌خواست ما را به عقب برگرداند

می‌خواست پشیمان کند ما را

از هرچه عشق ، از هرچه زندگی.

ماند تا خسته‌مان کند،

ماند تا خستگی‌مان را جشن بگیرد.

ما نیز ماندیم ، ایستادیم،

سکوت کردیم و به زبان نگفتیم، دوستت دارم!

دلاویزترین شعر جهان را در دل نگه‌داشتیم!

ولی، در همان هنگامه درد و خستگی

در دل خندیدیم به آن بینوایانِ دشمن زندگی،

به آن ناتوانان

که یکسره،

خط بطلان و ممنوع خواستند بکشند بر هرچه عشق!!

به آنان که عشق را ممنوع می‌خواهند!

به آنان که دوستت دارم، کلام حرام است در قاموس‌شان!

خندیدیم و عاشق ماندیم،

خندیدیم و در دل فریاد زدیم،

عاشقی و دوستت دارم‌ها را،

پرشورتر از قبل.

می‌مانیم ، صبور و عاشق.

می‌مانیم ، ساکت و عاشق.

می‌مانیم در تاریکی؛ تا ببینیم در تاریکی،

کنار هم بودن را.

می‌مانیم، تا نظاره کنیم؛ شاید با هم مردن را!

خدا را چه دیده‌ای،

شاید هم روزی، دوباره و شاید هم چند باره!

با هم بودن را.

امروز که بی‌همیم

می‌خندیم ما عاشقان، به ناعاشقان.

می‌خندیم، اما با چشمانی بارانی و خیس!

می‌خندیم، اما با دلی پُر آه!

و می‌مانیم، به انتظار با هم بودن

مرده یا زنده ، چه فرق می‌کند؟

دور یا نزدیک مهم نیست!

مهم با هم بودن است.

خدا را



  • کلمات کلیدی :
  • » جسیکا
    »» نظرات دیگران ( نظر)


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    خداحافظ
    عکسهای قشنگ
    نی نی های ناز..
    خدا جون متشکریم
    عاشقانه ها
    خدافظی..
    زندگی.....
    خدا دیگر کجا رفته؟
    دلتنگی...
    مهم نیست...
    خلقت زن..
    عاشقانه..
    چرا دوسم داری؟؟؟
    بگذار عشق خاصیت نو باشد..
    صداقت
    [همه عناوین(69)][عناوین آرشیوشده]

     RSS 
     Atom 

    بازدیدهای امروز: 80  بازدید
    بازدیدهای دیروز: 3  بازدید
    مجموع بازدیدها: 117959  بازدید
    [ صفحه اصلی ]
    [ پیام‌رسان ]
    [ پست الکترونیک ]
    [ پارسی بلاگ ]
    [ درباره من ]

    » پیوندهای روزانه «
    » آرشیو یادداشت ها «
    » موسیقی وبلاگ «
    » اشتراک در خبرنامه «