

چارلی چاپلین به دخترش: تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریانت را نشانش نده! هیچ گاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن قلبت را خالی نگه دار اگر هم یه روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد به او بگو که تو را بیش تر از خودم وکمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم وبه تو نیاز دارم.








شبی غمگین شبی بارانی و سرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت دیدار او ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
تمام هستی ام بود و ندانست
که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
و او هرگز شکستم را نفهمید
اگر چه تا ته دنیا صدا کرد


اونی که دوسش داری بهش نگو دوسش داری
میره و تنهات می زاره
اگه باور نداری بهش بگو دوسش داری
میره رو دلت پا می زاره
آره می دونم عاشقشی عاشق اون نگاهش
آره می دونم دربه دری تا ببینیش باز دوباره
منم یه روزی مثل تو عاشق بودم تا پای جون
عشقمو فریاد زدمو دربه دری شدم نگو
رفتش و تنهام بزاره روی دلم پا بزاره
قلب منو سوزوندو رفت ...
رفتو با دیگری نشست،رفتو با دیگری نشست